پدرانه
به نام خالق مهرباني
پسرم ، پويا جان مثل برق و باد گذشت روزهايي كه آرزوي داشتنت را داشتيم تا چراغ خانه ي ما روشن
گردد .
تا تو با آمدنت جان تازه اي به روح خسته از تلخيهاي زندگي و شاديهاي زودگذر عمرمان بخشيدي
و شادي همواره با تو بودن در ما جاودانه شد .
مثل برق و باد گذشت آرزوي ديدن روزهايي كه براي براه افتادنت ، سخن گفتنت و كودكانه دويدنت
صرف كرديم ، چشم دوختيم به حركت بي اراده ي لبهايت ، گوش سپرديم به واژه هاي نامفهومت
تا آن واژه را كه انتظارش را مي كشيديم شنيديم .
تو بهترين بهانه ها را براي جشن و سرور ما به ارمغان آوردي حال آنكه در ميان تمام خنده هاي ما
صدها آرزو و دعا بدرقه راهت هست بي آنكه بشنوي و ببيني .
تو با آمدنت به من و مادرت هديه اي ارزاني داشتي كه به سبب آن من پدر و مهين مادر شد .
سپاس مي گوييم خدايي را كه تو را در ما رويانيد به اميد بارور شدن شاخه هاي محبت و دوستي
ادب و احترام ، عشق و اميد و هر آنچه نيكيست بر قامت مردانه ات دست به دامانش مي شويم .
پسرم دوست بدار تا دوستت بدارند ، شاد كن تا شادت كنند ، دست بگير تا دستت را بگيرند و
مرد باش تا نامردي روزگار ، بر تو چيره نشود .
برايت شادماني آرزو مي كنم ،اما پسرم از غم و مكافات گريزي نيست ، بايد ياد بگيري نشكني ،
امروز كودكانه بر زمين مي افتي و كودكانه بر مي خيزي و شايد يك روز مردانه از پاي بيفتي ،
بر زمين افتادن مرد سنگين است و برخاستن مرد سخت ، فراموش نكن دوباره برخاستن را و مردانه
زيستن را .
پويا جان ، دلبندم بايد بياموزي هر روز تو روز امتحاني تازه است ، پس براي موفقيت بكوش و در اين
راه پر فراز و نشيب ، من و مادرت خالصانه و عاشقانه در كنارت هستيم و مي كوشيم تا چراغ خانه ي
ما هميشه روشن باشد .